سوال های بی جوابم را پناه به آیینه میبرم
اما
آیینه مدت هاست که شکسته
و تکه تکه اش خصمانه مرا به من نشان میدهد
و سوال های بی جوابم را
و من به تلخی ِ نگاه ِ داخل آیینه دوباره میشکنم
و آیینه ها دوباره میشکنند
و دوباره تکه تکه مرا به من نشان میدهند
و دوباره در هر تکه آیینه دوباره های تکراری زندگی و سوال های بی جواب من و نگاهی تلخ و سکوت
و دیگر هیچ ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر