آویزون از لبه ی تراس قطره های بارون رو پشت گردنم حس میکنم و دل میدم به سبکی ِ هوا بعد از این همه روز ِ پر دود و پر خواهش بارونم از آسمون و هنوز هم دو قطره فقط دو قطره بارون از آسمون کافیه که یادم بندازه که مشیری چه خوب میگه وقتی که میگه :
هنوزم چشم دل دنبال فرداست
هنوزم سینه لبریز از تمناست
هنوز این جان بر لب مانده ام را
در این بی آرزویی آرزوهاست ...
ودیگر هیچ
پ.ن برای میم : باران تویی و تمام مهربانی هایت.
هی دخترک :**
پاسخحذفآقو توام عادت داری تا بارون میاد از ناف آویزون شی؟ :))))
مامانا هی ترسو بازی در میارن که الان میفتی و... :ی
>:)<
ها منم عادت میدارم :دی
حذفمامانم ببینه جیغی میزنه بدتر پرت شم پایین :)))
اینقدر این دخترک گفتن ها رو دوست میدارم زیاد ... اینقدر زیاد که :***