۱۳۹۱ تیر ۲۱, چهارشنبه

کسی ...



و کسی باید که باشه گاهی که گوشی تلفن رو برداری و بهش زنگ بزنی، که قضاوت نکنه و فقط گوش بده، که وسط حرفات، وسط بغض کلافه کننده ی این روزات یهو بگه پاشو حاضر شو بریم بیرون ... کسی باید باشه گاهی که بشه از تموم حس های کلافه کننده ی درست و غلط باهاش حرف زد از تموم ضعف هایی که تموم وجودت رو ریز ریز از بین میبره، از تموم حس های دیوونه کننده ی تموم زندگی که برمیگرده بهت هی برمیگرده و تو بی پناه نگاهشون میکنی ...
و کسی باید باشه که الان دخترک تنها هدفونش رو نذاره توی گوشش و از در بره بیرون ...
و دیگر هیچ ...

۱ نظر: